خواسته یا توانایی
در ادامه ی مطلب
آشپز مدرسه هر روز صبح خیلی زود از خواب بر می خواست و در باغ مدرسه با
جدیت ورزش می کرد. بعد از چند ماه صاحب بدنی ورزیده شده بود. روزی یکی از
شاگردان مدرسه با حسرت به او اشاره کرد و به شیوانا گفت: ای کاش من هم می
توانستم مثل او صبح ها زود از خواب بیدار شوم و ورزش کنم و بدنی سالم و
ورزیده داشته باشم.
شیوانا پاسخ داد: نه تنها تو بلکه همه شاگردان این مدرسه می توانند بدنی این چنین ورزیده داشته باشند.
شاگرد با اعتراض گفت: من موافق نیستم! همه نمی توانند! خداوند فقط به بعضی ها این توانایی را عطا کرده.
شیوانا گفت: برای من کاری بکن. کاغذی بردار و فهرستی از اسامی اعضای مدرسه
تهیه کن و مقابل هر اسم خواسته مهم او را بنویس. عصر برای من این فهرست را
بیاور.
شاگرد چنین کرد و عصر فهرست اسامی اعضای مدرسه را به همراه خواسته مهم و
اصیلشان به شیوانا داد. شیوانا از او پرسید: چند نفر از اعضای مدرسه
خواسته و ارزوی اصیلشان داشتن بدنی ورزیده بود؟
شاگرد با تعجب فهرست را نگاه کرد و سرش را تکان داد و گفت: هیچ کدام. همه
انها از جمله خود من خواسته اصیلمان چیز دیگری بود! حتی یک نفر هم نگفت که
ارزو دارد مانند اشپز مدرسه ورزیده شود.
شیوانا گفت: من گفتم که هر انسانی قادر است صاحب اندامی ورزیده شود، ولی
نگفتم که همه ادم ها خواهان آن هستند. هر کسی می تواند به هر ارزویی که
دارد برسد، فقط کافی است واقعا ان ارزو خواسته اصلی و همیشگی اش باشد. اگر
کسی به چیزی نرسیده خیلی ساده دلیلش این است که خواهان آن نبوده و نباید
دیگران را مقصر ناکامی خود بخواند.