علمـ سا

اطلاعاتی و خدماتی

علمـ سا

اطلاعاتی و خدماتی

شکایت از زندگی

شکایت از زندگی

ادامه ی مطلب

یکى در پیش بزرگى از فقر خود شکایت می کرد و سخت می نالید. گفت: خواهى که ده هزار درهم داشته باشى و چشم نداشته باشى؟ گفت: البته که نه. دو چشم خود را با همه دنیا عوض نمی ‏کنم.
گفت: عقلت را با ده هزار درهم، معاوضه می کنى؟
گفت: نه.
گفت: گوش و دست و پاى خود را چطور؟
گفت: هرگز.
بزرگ گفت: پس هم اکنون خداوند، صدها هزار درهم در دامان تو گذاشته است، باز شکایت دارى و گله می کنى؟! بلکه تو حاضر نخواهى بود که حال خویش را با حال بسیارى از مردمان عوض کنى و خود را خوش ‏تر و خوشبخت ‏تر از بسیارى از انسان ‏هاى اطراف خود می بینى. پس آنچه تو را داده ‏اند، بسیار بیش ‏تر از آن است که دیگران را داده ‏اند و تو هنوز شکر این همه را به جاى نیاورده، خواهان نعمت بیش‏ترى هستى؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد